وکیل فرجام خواهی
وکیل فرجام خواهی یکی از شاخه های وکالت است که نیاز به دانش و مهارت های منحصر به فردی می باشد .شاید در اصطلاحات حقوقی، اصطلاح اعاده دادرسیفرجامخواهی و اعتراض شخص ثالث را شنیدهاید.
این سه اصطلاح، که در گفتگوهای حقوقی به کار میرودسه راه شکایت کردن فوقالعاده از آرای صادر شده از دادگاه است.
فرجامخواهی چیست؟
فرجام یا (تمیز) شکایت از رأی دادگاه است به طور خاص و منحصر به فرد است فرجام در دادگاهی که رأی مورد شکایت را صادر کرده مطرح نمیشود تا در صورت لزوم یا تشخیص آن دادگاه از رأی خود عدول کند بلکه این رسیدگی (رسیدگی فرجامخواهی) مطابق ماده 336 قانون آیین دادرسی مدنی تشخیص منطبق بودن یا نبودن رأی فرجامی با قانون و موازین شرعی بنابراین دیوان عالی کشور مرجع اعتراض فرجامی از جنبهای که گفته شد.
رأی فرجامی را مورد بررسی و قضاوت قرار میدهدبنابراین دیوان عالی کشور رأی فرجام خواسته را فقط اِبرام (تأیید) یا نقض میکند.
دیوان عالی کشور اگر رأی مورد فرجام را نقض کند چون شأن رسیدگی به ماهیت دعوا را ندارد (یعنی دوباره بررسی کردن پرونده از نظر ماهیتی و اسناد و مدارک موجود در پرونده را و صدور رأی شایسته و منطقی با قانون و موازین شرعی) پرونده را برای فصل خصومت و صدور رأی به مرجع پایین میفرستد.
کدام آرا مورد فرجامخواهی قرار میگیرد؟
همانگونه که گفته شده فرجامخواهی، یک راه فوقالعاده و خاص برای شکایات از رأی میباشد، پس آرایی قابل فرجامخواهی است که در قانون به آن اشاره و تصریح شده باشد.
در ماده 368 قانون آیین دادرسی مدنی اصل غیرقابل فرجام بودن آرای دادگاه تجدیدنظر آمده و در ماده 367 قانون آیین دادرسی مدنی نیز آرای قابل فرجام دادگاه در امور مدنی تعیین شده.
متن ماده 367
آرای دادگاههای بدوی که به علت عدم درخواست تجدیدنظر قطعیت یافته قابل فرجام خواهی نیست مگر در موارد زیر
الف- احکام :
- احکامی که خواسته آن بیش از مبلغ بیست میلیون (۲۰/۰۰۰/۰۰۰) ریال باشد.
- احکام راجع به اصل نکاح و فسخ آن، طلاق، نسب، حجر، وقف، ثلث، حبس وتولیت.
ب- قرارهای زیر مشروط به اینکه اصل حکم راجع به انها قابل رسیدگی فرجامی باشد.
- قرار ابطال یا رد دادخواست که از دادگاه صادر شده باشد.
- قرار سقوط دعوا یا عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا.
متن ماده 368
آراي دادگاههاي تجديدنظر استان قابل فرجامخواهي نيست مگر در موارد زير:
الف – احكام :
احكام راجع به اصل نكاح و فسخ آن، طلاق، نسب، حجر و وقف.
ب – قرارهاي زير مشروط به اين كه اصل حكم راجع به آنها قابل رسيدگي فرجامي باشد.
1- قرار ابطال يا رد دادخواست كه از دادگاه تجديدنظر صادر شده باشد.
2- قرار سقوط دعوا يا عدم اهليت يكي از طرفين دعوا.
به طور معمول فرجامخواهی از آرای تعیین شده در قانون از دادگاه تجدیدنظر امکانپذیر است و در مواردی نیز قانونگذار برای حفظ حقوق محکومعلیه آرای دادگاه نخستین را مستقیم قابل فرجامخواهی اعلام میکند.
آرایی که از دادگاه تجدیدنظر صادر میشود و قابل فرجامخواهی هستند:
احکام: (حکم) در ماده 368:
حکمهای راجع به اصل نکاح، فسخ نکاح،طلاق نسب،حجر و وقف که از دادگاه تجدیدنظر صادر شده باشند قابل فرجام هستند.
دعاوی مالی که در دادگاه تجدیدنظر مورد بررسی و به صدور رأی تجدیدنظر رسیدهاند، قابل فرجامخواهی نیستند.
قرارها: قرارهای صادره از دادگاه تجدیدنظر در صورتی قابل فرجامخواهی هستند که اصل حکم و موضوع دعوای آن نیز قابل فرجام باشد.
آرایی که از دادگاه نخستین (بدوی) صادر میشوند و قابل فرجامخواهی هستند:
در ماده 367 آرایی که از دادگاه نخستین صادر شده و محکومعلیه در مهلت مقرر برای تجدیدنظر (بعد از گذشت 20 روز) به آن اعتراض ننموده اجازه داده شده تا به رأی دادگاه در مرحله نخستین در دیوان عالی کشور به طور مستقیم (در مهلت 20 روزه) فرجامخواهی کند.
این اعتراض هم شامل احکام و هم قرارهای صادره از دادگاه بدوی میشود.
فرجامخواهی در احکام غیابی:
حکمهای غیابی (به حکمی گفته میشود که به خوانده دعوای حقوقی ابلاغ شده است و در جلسه رسیدگی حضور نداشته یا وکیل نفرستاده یا لایحه دفاعیه تقدیم نکرده) صادره در دعاویهایی که خواسته دعوا (مبلغ مورد دعوا) بیش از دو میلیون تومان باشد.
اگر در مهلتهای مقرر ابتدا مورد واخواهی و پس از آن در مهلت تجدیدنظرمورد اعتراض در مرحله تجدیدنظر قرار نگرفت،در مهلت مقرر پس از آن قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور خواهد بود.
این رویه در مورد احکام غیابی در دعاوی غیرمالی (مانند، اصل نکاح، طلاق، فسخ نکاح، ثلث، وقف، حجر، نسب، حبس و تولیت) که از دادگاه نخستین صادر شده نیز انجام میشود.
در دعاوی کیفری کدام رأیها قابل فرجامخواهی هستند؟
در ماده 429 قانون آیین دادرسی کیفری آمده: (در مواردی که رأی دادگاه توأم با محکومیت به پرداخت دیه، ارش، یا ضرر و زیان است، هرگاه یکی از جنبههای مزبور قابل تجدیدنظر یا فرجام باشد، جنبههای دیگر رأی نیز به تبع آن، حسب مورد قابل تجدیدنظر یا فرجام است). در اینجا منظور قانونگذار دادگاه کیفری میباشد. و قرارهای دادگاهها در صورتی قابل فرجام میباشند که حکم راجع به اصل دعوا قابل فرجام باشد. پس در مواردی که حکم در دعوای غیرقابل فرجام باشد، قرار راجع به آن دعوا نیز غیرقابل فرجام است و بالعکس.
احکامی که قابل فرجامخواهی نیستند:
* احکام مستند به اقرار قاطع دعوا در دادگاه، غیرقابل فرجام اعلام شده و قابل تجدیدنظرخواهی نیز نمیباشند.
* احکام مستند به نظریه کارشناس که طرفین دعوا به طور کتبی نظر کارشناس یا کارشناسان را قاطع دعوا قرار داده باشند.
* احکام مستند به سوگند قاطع دعوا (سوگند بتی)، یا یمین قضایی.
(سوگند تکمیلی یا سوگند استظهاری را شامل نمیشود، سوگند تکمیلی: سوگندی که در کنار یک شاهد مرد و یا دو شاهد زن میتواند توسط مدعی در اثبات ادعا یاد شود.
سوگند استظهاری: سوگندی که مدعی در موارد خاص باید به اضافه اقامه دلایل و بینه، برای بقای حق خود یاد کند).
* احکامی که حق فرجامخواهی نسبت به آن را طرفین دعوا از خود ساقط کنند.
* احکامی که راجع به متفرعات دعوا و در کنار یا بعد از دعوای اصلی به آن رسیدگی میشود و با دعوای اصلی در ارتباط هستند.
* قانونگذار برخی از آرا را غیرقابل فرجامخواهی اعلام کرده.
زمان فرجامخواهی
مهلت درخواست فرجامخواهی برای اشخاصی که ساکن ایران هستند 20 روز و برای اشخاصی که مقیم خارج هستند 2 ماه میباشد.
در صورتی که رأی فرجام خواسته از دادگاه نخستین (مرحله بدوی) صادر شده باشد، مهلتهای 20 روزه و 2 ماهه مزبور از تاریخ پایان یافتن مهلت تجدیدنظر آغاز میشود و تفاوتی نمیکند که رأی حضوری و یا حکم غیابی صادر شده باشد.
اگر رأی مورد فرجامخواهی از دادگاه تجدیدنظر صادر شده باشد، مهلتهای مزبور از تاریخ ابلاغ رأی آغاز میشود.
برای فرجامخواهی از رأی قابل فرجام چه باید کرد؟
فرجامخواهی با تقدیم دادخواست به دادگاه صادر کننده رأی فرجام خواسته به عمل میآید و باید رونوشت مصداق رأی فرجام خواست و لایحه متضمن اعتراضات فرجامخواهی، پیوست دادخواست فرجام باشد برگههای پیوست دادخواست نیز باید به تعداد فرجام خواندگان به اضافه یک نسخه باشد به جز مدرک سمت دادخواست دهنده که تنها به نسخه نخست پیوست میشود. باید هزینه دادرسی فرجامی طبق تعرفه پرداخت شود.
بعد از تکمیل دادخواست فرجامخواهی، مدیر دفتر دادگاه صادر کننده رأی فرجام خواسته یک نسخه از دادخواست را به اضافه پیوستهای آن برای فرجام خوانده (طرف دعوا) میفرستد تا ظرف 20 روز به طور کتبی پاسخ دهد،بعد از گذشت مهلت 20 روز اعم از اینکه پاسخ فرجام خوانده رسیده یا نرسیده باشدمدیر دفتر دادگاه پرونده را همراه با پرونده مربوطه به رأی فرجام خواسته به دیوان عالی کشور میفرستد.
بعد از رسیدن پرونده به دیوان عالی کشور،رئیس دیوان یا یکی از معاونان او آن را با رعایت نوبت و ترتیب وصول،به یکی از شعب دیوان ارجاع میدهد.
در دیوان نیز مانند سایر مراجع قضایی مقام ارجاع کننده میتواند پرونده را به هر یک از شعب ارجاع کند اما بعد از ارجاع هیچ مقام یا مرجعی نمیتواند پرونده را از شعبه مرجع علیه گرفته و به شعب دیگر ارجاع کند مگر در مواردی که قانون پیشبینی کرده باشد.
پرونده بعد از ارجاع به یکی از شعب،در دفتر ثبت دادخواستهای دفتر شعبه ثبت و در نوبت رسیدگی قرار میگیرد،و برای آن تعیین نوبت میشود.
در دیوان به قانون یا با تشخیص رئیس دیوان برخی از پروندهها خارج از نوبت رسیدگی میشود.
زمانی که وقت رسیدگی به پرونده فرارسید، پرونده از دفتر به شعبه منتقل میشود.
رئیس شعبه یا یکی از اعضای شعبه به نوبت با تعیین رئیس شعبه پرونده فرجامخواهی و پرونده مربوط به رأی فرجام خواسته را مطالعه و گزارش جامعی از جریان و ماهیت دعوا با بررسی کامل اعتراضات فرجامخواه و جهات قانونی مورد رسیدگی فرجامی با نوشتن استدلال تهیه مینماید.
عضو شعبه در صورتی که با بررسی پرونده از هر یک قضات که در آن پرونده دخالتی داشتهاند تخلف از قانون یا اعمال غرضی و یا ناآگاهی از مبانی قضایی ببینند،آن را باید به طور مشروح و با استدلال حقوقی در گزارش خود بیاورد.
و به دستور رئیس شعبه رونوشتی از آن گزارش را به دادگاه عالی انتظامی قضات بفرستد رسیدگی در دیوان عالی کشور بدون حضور طرفین دعوا انجام میشود مگر در مواردی که شعبه حضور آنان را لازم و ضروری بداندکه در این صورت برگه احضاریه دعوت به دیوان به دادگاه محل اقامت آنان ارسال میشود تا به آنان ابلاغ نمایندو رسید آن را به دیوان عالی کشور برگردانند.
در موقع رسیدگی عضو ممیز گزارش پرونده و برگهایی را که لازم است میخواند و در صورتی که اصحاب دعوا یا وکیل فرجامخواهی دعوت و حاضر باشند میتوانند با اجازه رئیس شعبه مطالب خود را اظهار کنند.
و نماینده دادستان نیز نظر خود را اظهار میکند، این نظر جنبه مشورتی دارد.
در صورتی که رأی فرجام خواسته مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده باشد ابرام شده و پرونده مربوط به رأی فرجام خواسته همراه با رأی دیوان به دادگاه صادر کننده رأی برگشت داده میشود.
و در صورتی که رأی فرجام خواسته مخالف با موازین شرعی یا قانونی باشدرأی نقض میشود و به مرجع قضایی پایین ارجاع مینماید.
زیرا دیوان عالی کشور نسبت به ماهیت قضاوت نمیکند تا رأی شایسته را صادر کند.
دادگاهی که پرونده به آن برمیگردد جز در خصوص زمانی که رأی به دلیل عدم صلاحیت دادگاه نقض شده دادگاه از همان صنف و همان نوع و همان درجه است که مرجع صادر کننده رأی منقوض بوده است.
پس از ارجاع پرونده به دادگاه پایین تقدیم دادخواست برای تجدید رسیدگی به دعوا ضروری نمیباشدو مطابق ماده 406 قانون آیین دادرسی (دادگاه مرجوع الیه با لحاظ رأی دیوان عالی کشور و مندرجات پروندهاگر اقدام دیگری را لازم نداند.
بدون تعیین وقت رسیدگی کرده و مبادرت به انشای رأی مینماید.
(در وقت فوقالعاده) و یا با تعیین وقت رسیدگی و دعوت طرفین اقدامات لازم را انجام و رأی صادر مینماید.
این رسیدگی تنها نسبت به قسمتی از دعوا باید انجام شود که رأی مربوط به آن نقض گردیده است.